حکایت دانشمند برجسته ژنتیک با ۵ روسری!

به لطف مقالههایش در نیچر و ساینس، دجانی را بیشتر بخاطر کشف ارتباط «ژن و تروما» میشناسند. برای او، دانستن اینکه تجربههای سخت زندگی، مثل جنگ، میتوانند در DNA باقی بمانند یا نه، به فرصتی برای تفکر درباره کرامت، توانمندی و عاملیت انسانها تبدیل شده است.دجانی میگوید: «اردن پناهندگانی از فلسطین، عراق، سودان و بسیاری دیگر از کشورها دارد. با دیدن پناه آوردن آنها به اردن، که نیمی از آنان کودکان زیر ۱۸ سال بودند، کنجکاوی من برانگیخته شد: چه رخ میدهد؟ تأثیر این همه رنج و تروما بر این کودکان چیست؟ این مردم چگونه زنده میمانند؟
ما بارها واژه «صمود» را شنیدهایم. آن را در ایران، در فلسطین، در سوریه، در عراق و سودان و دیگر کشورها زیستهایم. صمود بخشی از فلسفه و سنت ماست. با این حال، هیچیک از متخصصان سازمان جهانی بهداشت (WHO) که بر سلامت روان و نحوه مقاومت یا تجربه تروما کار میکنند، هرگز به دین و معنویت اشاره نمیکنند.در حالی که دین و معنویت ابزار اصلی ما برای مواجهه با این شرایط هستند، این موضوع کاملاً نادیده گرفته شده است. حتی در کنفرانسهای اخلاق زیستی نیز اشارهای به آن نمیشود.از این رو، علاقهمند شدم بررسی کنم تأثیر تروما تنها بر سلامت روان یا فیزیولوژی ما نیست، بلکه بر DNA ما نیز اثر دارد و به نسلهای بعدی هم منتقل میشود. چراکه آنچه امروز در جهان بروز میدهید و آنچه هستید، محصول ژنهای شما، وراثتی که دریافت کردهاید و محیطی است که با آن روبهرو میشوید.محیط میتواند ژنها را خاموش یا روشن کند؛ این همان چیزی است که «اپیژنتیک» نامیده میشود. آیا میتوانیم این تغییرات را با مداخلاتی که برای افراد آسیبدیده به کار میبریم، معکوس کنیم؟ و آیا ترومادیدهها فقط قربانیاند یا میتوانند تصمیمات آگاهانه بگیرند، خود را توانمند کنند و مسیر زندگیشان و حتی جامعهشان را تغییر دهند؟»
نیروهایی برای عبور از تروماپرسشهای دجانی ساده، اما ماهیتی انسانی داشت و تا آن زمان هیچکس در جهان قادر به پاسخگویی به آن نبود. دجانی میگوید تروما مانند خطی نامرئی است که بر ژنها نقش میبندد و میتواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود؛ اما معتقد است که با مداخلات درست میتوان این اثرات را تعدیل کرد.
این مداخلات گاهی ساده و روزمرهاند: حمایت اجتماعی، گفتگو، معنویت، ورزش، تغذیه سالم و حتی فعالیتهای خلاقانه. هرکدام از این کارها، مانند دست کشیدن روی نشانگرهای ژنهاست، ژنهایی که تحت تأثیر تروما روشن یا خاموش شدهاند.دجانی تأکید دارد: «ما نمیتوانیم DNA اصلی را تغییر دهیم، اما میتوانیم مسیرهایی را که ژنها دنبال میکنند، هدایت کنیم.» و این همان جایی است که اپیژنتیک وارد میشود: جایی که انسان با آگاهی، عمل و محیط مناسب میتواند اثرات درد و رنج را کاهش دهد و تابآوری و عاملیت خود را بازپس بگیرد. به بیان او، این علم به ما نشان میدهد که نسلها میتوانند از بار تروما عبور کنند و آیندهای متفاوت بسازند.از آنجایی که مادر وی سوری بود، توانست خانوادههایی را شناسایی کند که کشتار حماه در سال ۱۹۸۲ سوریه را تجربه کرده بودند. بعد از گذشت ۴۲ سال از آن تراژدی، دجانی میگوید: «خانوادههایی را یافتیم که در آنها مادربزرگشان، در هنگام فاجعه باردار بودند. سپس وضعیت دختر و نوههای او را پیگیری کردیم. نهایتاً توانستیم ثابت کنیم که یک «امضای اپیژنتیکیِ تروما» وجود دارد که به نسلهای آینده منتقل میشود.»
پرسشها، دریچهای به علم باکیفیت
این پژوهش در اردن پیش رفت. هرچند دجانی و تیمش برای دسترسی به برخی فناوریهای پیشرفته با دانشمندان خارج از کشور همکاری کردند، اما هدایت و رهبری کامل مطالعه در دستان تیم اردنی بود. اهمیت و نوآوری این کار چنان بود که نتایج آن در مجلات معتبر علمی منعکس شد.
این دانشمند تأکید میکند: «ما، دستور کار پژوهش و پرسش را مطرح میکنیم؛ اینکه چه پرسشهایی مطرح شود و پژوهش چگونه پیش برود. این نکته مهم است؛ چون از این طریق، علمی باکیفیت تولید میکنیم که دیگران را به سوی ما جذب میکند. ما میتوانیم گفتمان را کنترل کنیم و این سبب میشود غرب به سراغ شما بیاید، نه اینکه شما ناچار باشید گفتمان آنها را دنبال کنید.معمولاً در روانشناسی، افراد دارای تروما، «قربانی» قلمداد میشوند. اما این در واقع یک «کلیشه استعماری» است؛ چراکه انسانها هزاران سال است که با تروما روبهرو بودهاند. این رویکردی برای کنترل ماست؛ با گفتن اینکه شما قربانی هستید، به نجات نیاز دارید.ما مطرح کردیم که این ژنوم نهتنها شما را به «قربانی» شدن و آسیبپذیری سوق نمیدهند، بلکه به شما «عاملیت» میبخشند و شما را برای آیندهای غیرقابل پیشبینی سازگار میسازند. من این را «حکمت مادربزرگم» مینامم، زیرا این همان چیزی است که از پدربزرگها و مادربزرگهای خود به ارث بردهایم.»تنها داستانسرایان زنده میماننددر دنیای رانا دجانی، که تکامل را مطالعه کرده، داستانگویی بیش از یک سرگرمی ساده است. او باور دارد «هزاران سال پیش، وقتی انسانها کنار آتش مینشستند، دو گروه بودند: گروهی که قصهها را با شور و تخیل روایت میکردند و گروهی که میگفتند وقت تلف میکنید. اما تنها داستانگویان بودند که زنده ماندند، زیرا در دل هر قصه، دانشی نهفته بود که نسلها را به هم پیوند میداد.
داستانگویی بسیار مهم است. در قرآن این همه داستان وجود دارد؛ زیرا ما از طریق داستانها میآموزیم. جایی که تخیل فعال میشود، ذهن شروع به طرح پرسشهای تازه میکند. وقتی ما داستان میشنویم، میتوانیم فراتر از محدودیتهای روزمره ببینیم، بفهمیم و بسازیم.»
«ما کتابخوانی را دوست داریم»
زنی با ۵ روسری

نسلکشی ستونهای علم را هم لرزاند:
امیدوارم بازهم به ایران بیایمرنا دجانی، این هفته در ایران حضور دارد و برای شرکت در رویداد جایزه علمی مصطفی (ص) آمده است. او در برخی نشستها سخنرانی میکند، جزء اعضای کمیته مشورتی جایزه است و با دانشجویان و اساتید ایرانی به تبادل ایده میپردازد. این نخستین بار است که به ایران آمده و امیدوار است دفعات دیگر هم بیاید.او دغدغه ارتباط علمی بیشتری بین کشورهای اسلامی و دانشمندان مسلمان را دارد و معتقد است: «تمامی کشورهای ما باید گشوده باشند تا بتوانیم نوعی «گردش نخبگان» در میان کشورهای اسلامی داشته باشیم، همانگونه که در گذشته وجود داشت، انشاءالله.»

نظر شما :